top of page
Search

Time Travel

  • Marjan Mohtashami
  • Jun 6, 2020
  • 1 min read

Updated: Jan 1, 2022

تاریخ هجری من سال 1977 است. مثل همۀ مهاجرین ما هر کدام تاریخ هجری خودمان را داریم.

چند سال پیش، بعد از سی و نه سال رفتم تهران. هیچ جا را نمی شناختم. فقط خیابان پهلوی که شده بود مقدس اردبیلی, پل تجریش, میدان فردوسی, میدان بیست و چهار اسفند, دانشگاه تهران و کتابفروشی های اطرافش.یادم بود. مثل اینکه رفتی یک کشور دیگر که فقط زبانشن را میدانی ، همین. یک نسل دیگر انجا ست و من حس میکردم یک توریست خودی هستم. حس غریبی است. هم میدانی مال انجا هستی و هم نیستی. شاید این مخلوط دور و نزدیک بودن به ادم اجازه میدهد که بقول امریکایی ها هم درخت را ببینی و هم جنگل را.

مثل اینکه زمان برای من در ایران متوقف شده بود. دیدن همبازیهای دوران بچگی که حالا خودشان صاحب خانواده شده بودند, دیدن مدرسه ای که من در انجا خواندن و نوشتن را یاد گرفته بودم، دیدن کوچه های تنگ و باریک شمیران که حالا میبایست اپارتمانهای بلند قد را در خود جا میداند، گوش دادن به اعتراضات شوفر تاکسی ها که اکثرشون لیسانس دارند و میخواهند به تو بگویند که ارزش شان بیش از اینهاست , دختران جوانی که صورتشان مثل تابلوهای زیبای قاب گرفته به نمایش گذاشته شده و ... . مثل این بود که یک قومی رفته بودند و من در زمان جا مانده بودم.

این دیدار دوباره تهران از نزدیک چیزی را در من زنده کرد که شاید خودم هم به ان اگاه نبودم. درست است که تهران را نشناختم ولی او من را شناخت. بعضی از شوقهای زندگیم را که انجا جا گذاشته بودند دوباره یافتم مثل نوشتن به زبان زیبای فارسی.

.........................


 
 
 

Comments


Post: Blog2_Post
  • Twitter
  • Instagram

©2020 by Marjan Mohtashami. Proudly created with Wix.com

bottom of page